یک نشریه آمریکایی با انتقاد از سیاستهای رئیس جمهور آمریکا مینویسد: اوباما با رفتار خشونتآمیز و عجیب خود، شکاف بین آمریکا و جهان اسلام را بیشتر کرده و امروز نیز در پی شکست طرح کوفی عنان و مذاکرات با ایران است. قرار بود “اوباما” رسواییهای دولت “بوش” را سامان دهد، اما وی با رفتار مشکوک و خشونتآمیز خود تنها فاصله آمریکا و جهان اسلام را بیشتر و بیشتر کرده است. بر اساس دیدگاه وی “اینطور به نظر میرسد که سیاستهای “باراک اوباما”، رئیس جمهور آمریکا در قبال خاورمیانه، سیاستهای غامض و مسئلهداری است.”
* افزایش احساسات ضدآمریکایی در سراسر جهان
استفاده روزافزون نیروهای تحت فرماندهی وی از هواپیماهای بدون سرنشین “پریدیتر” (یغماگر) برای حمله موشکی افغانستان، پاکستان، یمن، سومالی و کشورهای دیگر جو جهان را به سم “تروریسم” آلوده کرده است، به طوری که حداقل هر هفته شاهد شماری از این حملات موشکی علیه مردم کشورهای مختلف هستیم. احساسات ضدآمریکایی شدیدی در سراسر جهان شکل گرفته است که یکی از دلایل اصلیاش افزایش میزان کشتهشدگان غیرنظامی است.گفته میشود که اوباما هر هفته خودش اعلام میکند که کدامیک از مظنونین تروریستی باید مورد هدف قرار بگیرد، مثل این که دارد در مورد تحریم یک سری فعالیتهای خیلی مشکوک و غیرقانونی در حوزه اداری تصمیم اتخاذ میکند.سئله نگرانکنندهتر کارشکنی خودسرانه و تعمدی وی در قبال دو اقدام مهم دیپلماتیک بوده است؛ یکی از این اقدامات از سوی “کاترین اشتون” رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، طراحی شده است و دیگری از سوی “کوفی عنان”. “اشتون” در رأس هیئتی بلندپایه از “گروه ۵+۱″ در حال مذاکره با ایران است تا در مورد برنامه هستهای این کشور به نتیجه “برد-برد” برسند، از آن سوی، “کوفی عنان” در تلاش است تا راهی بیابد که طرفین درگیر در سوریه را به پای میز مذاکره بیاورد و به بحران خونین این کشور پایان دهد؛ به نظر میرسد که در این بین اوباما تلاش دارد تا هر دوی این اقدامات شکست بخورند.ادامه…..
* ایران حق دارد یا نه؟
“اشتون” پس از توافق با “سعید جلیلی”، مذاکرهکننده ارشد ایران در امور انرژی هستهای، بر سر مسائل اصلی، موفق شد که در ۱۴ آوریل سال جاری مذاکرات صلح را با حضور اعضای گروه ۵+۱ در استامبول ترکیه برگزار کند. وی در زمان برگزاری مذاکرات متعهد شد که “اصل اول” گفتگوها مفاد “پیمان عدم گسترش تسلیحات هستهای”(NPT) خواهد بود، بنابراین به صورت غیرمستقیم عنوان کرد که ایران به عنوان یکی از کشورهای عضو این پیمان، حق دارد که غنی کردن اورانیم را تا ۳٫۵ درصد ادامه دهد و از آن برای فراهم آوردن سوخت برای نیروگاههای برق و سایر اهداف صلحآمیز خود استفاده کند.
* کمکم تحریمها علیه ایران برداشته میشوند
وی همچنین اظهار کرد که اصول اولیه مذاکرات “با رویکرد گامبهگام و دوسویه پیش خواهد رفت”، با این اوصاف، کاملا مشخص است که اگر ایران غنیسازی اورانیوم ۲۰ درصد را کنار بگذارد و شواهد روشن و کافی برای صرفنظر کردن از ساخت سلاح هستهای داشته باشد، به صورت تدریجی تحریمها علیه این کشور برداشته میشوند. ایران به این رویکرد پاسخ مثبتی داد و در نتیجه مذاکرات شروع خوبی داشت.
* نشست بغداد به اندازه نشست استامبول مفید نبود
در نشست بعدی که در ۲۳ ماه می در بغداد برگزار شد، اما روند گفتگوها دچار وقفهای محسوس شد. به غیر از مشخص کردن زمان و مکان بعدی برای مذاکرات (۱۸-۱۹ ژوئن در مسکو)، در روند مذاکرات هیچ پیشرفتی حاصل نشد. امیدها خیلی زود به نامیدی بدل شد، چرا که اوباما موضع آمریکا را سخت و سختتر کرده بود.
* تشویقی در کار نبود
در این بین، نه حقی برای ایران قائل نشدند تا این کشور بتواند غنیسازی اورانیوم را با درجه پائینتر انجام دهد (البته خود گروه ۵+۱ از به میان کشیدن این بحث سر باز زد) و نه از برداشتن تحریمات صحبت کردند. حتی در مقابل، این کشور را با موج جدیدی از تحریمات مواجه کردند؛ این تحریمات شدید از اول جولای سال جاری اعمال خواهد شد. تنها نکته مثبت این مذاکرات آن بود که قرار شد ایران در مقابل دریافت قطعههای یدکی هواپیمای مسافربری پیشنهاد توقف غنیسازی اورانیوم را در نظر بگیرد. در واقع، از ایران خواسته شد که در مقابل دریافت یک دوزاری، برگ برنده خود را تقدیم کند و تعجبی هم ندارد که ایران چنین پیشنهادی را توهینآمیز میداند.
* قضاوت نادرست اوباما در مورد ایران
به نظر میرسد اوباما متقاعد شده بود که اگر فشارها بیشتر و بیشتر باشد ایران بالاخره تسلیم خواستههای آمریکا میشود. این حرکت یک اشتباه بزرگ در قضاوت بود. نه تنها تسلیمی در کار نبود، بلکه ایران به دنبال یافتن راه حلی است که به وضعیت “برد-برد” برسد، بنابراین انتظار نمیرود در مذاکرات مسکو تغییرات شگرفی ایجاد شود.
* اوباما از لقب ضعیف خوشش نمیآید
چه بر سر اوباما آمده است که مانند تندروان اسرائیلی تصور میکند که ایران باید تمام صنعت انرژی هستهای خود را به صورت کامل تعطیل کند؟ وی با این کار قراردادها را زیر پا گذاشته است. کاملا مشخص نیست که آیا وی این اقدامات را به این منظور انجام میدهد که رقیب جمهوریخواهش، “میت رامنی”، وی را ضعیف خوانده است؟ آیا موضع سخت و انعطافناپذیری که وی اتخاذ کرده است، اسرائیل را که تهدیداتش علیه ایران گوش فلک را کر کرده است، راضی نگه میدارد، آن هم تنها چند ماه پیش از انتخابات ریاستجمهوری؟ بر اساس تقویم انتخاباتی آمریکا، چند ماه آتی برای اوباما زمان دشواری است.
* هدف برنامه ویروسی “استاکسنت” چه بود؟
در حال حاضر اوباما در جنگ مخفی با ایران، شریک اسرائیل شده است. “دیوید سانگر” در مقالهای که در “نیویورک تایمز” به چاپ رسید، اظهار کرد که “اوباما از همان ماههای نخست ریاست جمهوریاش دستور داد که به سیستم رایانهای پایگاههای هستهای ایران حمله شود، آن هم حملهای شدید و همهجانبه…” پس از آن آمریکا با همکاری اسرائیل سلاحی سایبری به نام “استاکسنت” ساخته که در پایگاه هستهای “نطنز” خسارتشدیدی از خود به جای گذاشت. از هر چشماندازی به قضیه نگاه کنیم، آغاز کار “استاکسنت” علیه ایران یک اقدام تروریستی بود. تعجبی ندارد اگر اسرائیل دست به چنین اقدامی بزند: سیاست کلیاش در قبال خاورمیانه بر این اساس است که با برهم زدن ثبات در کشورهای همسایه، جایگاه برتر خود را اثبات کند. اما آمریکا چطور میتواند چنین رفتار پستی را توجیه کند در حالی که ادعا میکند که قیم نظم و قانون بینالمللی است؟
* کارشکنی علیه برنامههای صلح
اوباما که خراب کردن اقدام “اشتون” در قبال ایران او را اغنا نکرده است، سعی داشت مأموریت دشوار “کوفی عنان” در سوریه را هم کمارزش کند. رئیس جمهور آمریکا از سویی هزینه برنامه صلح “کوفی عنان” را پرداخت میکند و از آن سوی، به صورت مخفیانه بودجه، برنامه و تسلیحات تقدیم مخالفان رژیم “بشار اسد” میکند.
* خط مشی اوباما جنگطلبی است؟
به طور خلاصه میتوان گفت که اوباما با نظرات جنگطلبان اسرائیلی و نومحافظهکاران آمریکایی موافق است. این گروهها و دستهها بدین دلیل با سرنگونی رژیم سوریه موافقند که بهترین راه برای منزوی کردن ایران در منطقه است. نتیجه چنین تغییری قطع رابطه بین تهران و لبنان و فلسطین است که در نتیجه به دگرگونی سیاسی در دولت ایران میانجامد.
* بر سر اوباما چه آمده است؟
سوال این است که بدانیم چه بر سر اوباما آمده است. این استاد سابق حقوق قرار بود که به رسواییهای دولت “بوش” سامان دهد، رسواییهایی چون “زندان ابوغریب”، “زندان گوانتانامو”، شکنجه با آب، شبکه زندانهای مخفی که در آن شکنجه بخشی از فعالیتهای روزمره بود. در عوض، وی با رفتار خشونتآمیز و عجیب خود، تنها شکاف بین آمریکا و جهان اسلام را بیشتر و بیشتر کرده است.
* کیسینجر: آیا آمریکا وکیل وصی تمام حرکات مردمی علیه دولتهای غیرمردمی است؟
“هنری کیسینجر” در مقالهای که اخیرا در “واشنگتن پست” به چاپ رسید، آمریکا را متوجه خطراتی کرد که ممکن است دخالت بشردوستانه در سوریه داشته باشد. وی اینطور مینویسد که “اگر این نوع مداخله به عنوان یک اصل در سیاست خارجی در نظر گرفته شود، یک مسئله مهمتر مطرح میشود و آن راهبرد کلی آمریکا است. آیا آمریکا خود را مسئول حمایت از تمام حرکات مردمی علیه دولتهای غیرمردمی میداند؟” وی اشاره کرد که با سرنگون شدن بشار اسد، یک جنگ داخلی جدید روی خواهد داد، چرا که گروههای درگیر به دنبال یافتن جانشین خواهند بود. او گفت که “نباید در واکنشی که نسبت به یک مشکل از خود نشان میدهیم، درگیری و مشکل جدیدی به وجود بیاوریم.”
* اگر همه چیز با جنگ بدست بیاید پس چرا گفتوگو؟
نکته مهمی که “کیسینجر” بدان اشاره کرد این است که حوزه حکومتی هر کشور درون مرزهای خودی است. شاید آمریکا دلیلی راهبردی برای حذف بشاراسد از صحنه سیاست داشته باشد، اما “همه منافع راهبردی با جنگ به دست نمیآیند؛ اگر خلاف این باشد، دیگر جایی برای گفتوگو و دیپلماسی باقی نمیماند”، به عبارت دیگر، مردم جهان باید از برنامه صلح “عنان” حمایت کنند و به آن فرصت دهند که نتیجه مطلوب را از خود به جای بگذارد.